اهـــستـــــه به ســــــــــــــوِیــــــت قدم برمیدارم
دلتنگی که دست از سر دل بر نمی دارد.
دلتنگی که فاصله را نمی فهمد !
نزدیک باشی و اما دور…دور…دور !
تنها که باشی تمام دنیا دیوار و جاده است.
تمام دنیا پر از پنجره هایی است که پرنده ندارند…
پر از کوچه هایی که همه ی آن ها برای رهگذران عاشق به بن بست می رسند!
فکر کن پای این دیوارهای سرد و سنگین چه لیلی ها و مجنون ها که می میرند!
خون بهای این دل های شکسته را چه کسی می دهد ؟!
چقدر دوست داشتم تمام دلتنگی های این روزها را با کسی تقسیم می کردم،
و یا کسی بود برای گوش دادن ودرد دل کردن،
بماند که آنقدر فاصله ها زیاد شده که هر چه فریاد
می زنم..
گویا نه تو صدایم را می شنوی
ونه کس دیگر...
بدترین درد این نیست که به اونی که دوستش داری نرسی
بدترین درد این نیست که عشقت بهت نارو بزنه
بدترین درد اینه که یکی رو دوست داشته باشی و اون ندونه
هــرزگی مـخـتـص بـه تــن فــروشـی نیـسـت !
ربـطـی بـه جـنسـیت هــم نــداره . . . هـمیـن کـه از اعــتـمـاد کسی ســوء استـفاده کـنی هــرزه ای ، هـمیـن که به دروغ بـگی دوسـتـت دارم هــرزه ای ، هـمیـن که خــیانـت کـنی هــرزه ای ، همیـن که عشــقـتـو بـه خــاطــر پــول بفـروشی هـرزه ای ، اگه میخــوای تــن فــروشی بکـنی ، صـاحـب اخـتـیار بـدنـتی . . . امـا هــرزگی نـکن . . . ! چــون از احـساس و آبــروی و غــرور دیگران بایــد مـایـه بـذاری . . . !
سخت است درک کردن دخــــ ـــــتری که....
غــ ـــم هایـــــ ـش را خودش میـــ ــداند و دلش ...
که همه تنـــ ـــــ ـــــها لبــــخـــندهایش را میبینند...
که حســــ ــــــ ـــــرت میـــــخورند بـــخاطر شاد بودنــــ ــــ ـــش .
بخاطر خنده هایـــــــ ــــــــ ــــش ......
وهیــــــ ـــــــــ ــــــچکس جز همان دختـــــ ـــــر نمیــ ـــداند چقدر تنهاســ ـــــت ...
که چقدر میـــــــــ ـــــــ ـــــترسد .
از باخـــــــــ ــــــــتن ...
از اعتــــ ــــــ ــــــمادِ بی حاصلش ...
از یـــــ ـــــ ـــــخ زدن احسـ✘ـاس...
از هر گوشه ی تنهایی دنبال تو گردم
از آن سوی تنهایی
از سوی دلتنگی و بغض
صدایت میکنم ومیگویم
ای بهترینم کنار من بمان